.
در حقيقت، من معلم خودم رو عصباني کردم
فکر ميکردم او
استعدادي که بعد از هر کار عالي
اما اينطوري نبود
و الان که اينجا هستم فقط بايد تلاش کنم
اما اينجا هيچ رازي در درست کردن غذاشون نيست
صبر کردن و دعاست
برنجي که من آماده کردم
اما تکنيک اون مرد بود
واقعيت تبديل کرد
اما برنج اون مرد درستکار
به اين دليل بانو هن گفت
چون اون ميترسيد
من به تو به خاطر همچين
اون احتمالا ميترسيد که تو
با معذرت خواستن از معلمت
اما من به تو اطمينان دارم
تو کسي هستي که موقع
که با پختن غذا لبخند رو روي لباي
چانگوم! چانگو! اينو يادت رفته بود
دوباره اينو فراموش کردم
تو اينو کنار منقل گذاشته بودي
تو هنوز از اين مداد بزرگ استفاده ميکني؟
بله
به هر حال ، آقا شما چرا
چطور؟ مشکلي پيش اومده؟
الان زمان نوشيدنه
چرا شما فکر ميکنيد ساعت هشت وجود داره؟
شما ميدونستيد؟ درسته؟
چرا شما چيزي نمينوشيد؟
آه نه, اينجا معبده
اتفاق بدي براي من مي افته
من وقتي توي خونمنون بودم
تو ديوونه اي
رو در (SAMA) او امتحان
پس؟
بزرگان خانواده من به من فشار آوردن
تو اينو هم ميدوني
پس من الان اينو درک ميکنم
او از طبقه صاحب منصبان هست
اون پيشخدمت آينده پادشاهه و
اين براي يه دفتر کوچيک هست
اين چطوره؟
شما هنوز از اين مداد بزرگ استفاده ميکنيد؟
بله
شما شقايق پيچ، رويينه و موز هندي
يا بالاي پشت بام اونها رو کامل خشک ميکنيد؟ ها؟
...فکر ميکنم همينطوره
و قارچها رو زير درخت خشک ميکنيد؟
جايي که باد بيشتري بوزه، درسته؟
اين همه کاريه که من ميکنم
خيلي خب
از اين استفاده بکن
اين يکي از مدادهاي منه
به نظر ميرسه اين مداد بزرگ
خيلي خب. ممنون
آقا، من يه گياهي ديدم
...آه، اون...شما بهش چي ميگيد
اومده (Hweng-Sung و Gangwon-Do)آه اون از
ملکه مادر دومين مرحله مسابقه رو تعيين کرده
دکتر دستور داده که براي پادشاه
چون ايشون بيماري پوستي دارن
که شايد خطرناک باشه
استعداد خوداداي منو در نظر نگرفت
که ميکردم خودش تعريف ميکرد
تلاش من باعث تنبيه شدن کساني هم شد
براي پيدا کردن رازهاي مردم در غذا پختن
تنها راز
که در اون غذاها اثر ميکنه
فکر ميکردم ميتونم از اون استفاده کنم
که آرزويه دايه رو قبل از مرگ به
اما من نتونستم قلبشو بدست بيارم
به قلب دايه نشست
استعداد من مسموم شده
من فقط به اون وابسته بشم
معلمي حسوديم ميشه
فقط با اين استعداد به زندگيت ادامه بدي
ميتوني به هدفت برسي
با وجود اينکه اشتباه کردي چون
درست کردن غذا آرزو داره
کسي که غذا رو ميخوره ببينه
ماله تو نيست؟
اينجا ايستاديد؟
ساعت نزديک هشته
الان ما ميتونيم بريم و بنوشيم
و اگر من اينجا بنوشم
بريم
بر مردي که اينجاست پيروز شدم
16سالگي گذروند
تا من يه بانوي آشپزخانه بشم
که بانوي آشپزخانه زن پادشاه به حساب مي آد
من نبايد اونو در قلبم قرار بدم
و من از طبقه متوسط هستم
من زن پادشاه هستم
شما مداد کوچکتر از اين هم دارد؟
رو توي حياط خشک ميکنيد؟
من زياد دارم پس شما ميتونيد از اين استفاده کنيد
شما رو ناراحت کرده
که شما روي اون شبنم ميريختيد
گوشت سرو نشه
وملکه مادر خيلي نگران هستند